وااااااااای آتلیه
من کوچولو با مامان سحر و خاله ندا رفتیم آتلیه سرزمین رویا تا خاله رویا از من عکسهای زیبا بگیره ولی من خودم پسر زیبایی هستم که عکسام دلنشین شده. به مامانی گفتم من را ببین چقدر دوست داشتنی هستم. می دونی من مثل شکوفه بهاری زیبام توجه : عکس بک گراند سفر زمان به آینده منه . به مامانی گفتم شما خسته شدید من آشپزی می کنم ولی نمی دونــــــــــــــــــــم چه جوری ؟...
بالا رفتن از میز
شیطونی هات را دوست دارم ولی بعضی وقتها می مونم که باید به شما چی بگم تو که در راه رفتن هیچ اشتیاقی از خودت نشان نمی دی ولی دیوار راست را بالا می ری و دوست داری همه جا را کشف کنی و من با اینکه خیلی خیلی دوست دارم به تنهایی راه بیفتی ولی نمی دونم با شما چکار کنم که با شیطونی هات زمین نخوری و مشکلی برات پیش نیاد . بدون شرح ...
عکسهایی از من
پاییز زیبا ولی ............
آدرینم بزرگ شدنت و بودنت کنار من تنها اتفاق زیبای زندگی مامان سحره و من با تمام وجودم شکر گذار خداوندم هر لحظه اش هستم ولی سختی روزگار خیلی برای من سنگینه و لی تمام این سختیها با یک لبخند تو کم رنگ می شود و و من به زندگی امیدوار تر که وجودت باعث وجود منه . امروز از آخر به جایی که ننوشتم می رم شما صاحب فیسبوک و ایمیل شدید ولی به علتی که سیستم سال تولد شما را قبول نمی کرد به سن شما 17 سال اضافه کردم چقدر زود بزرگ شدی مثل یک چشم به هم زدن ولی نمی دونم چرا ایمیلت باز نمی شه ولی کلی برای خودت دوست پیدا کردی در همین چند روز . و سه شنبه هم رفتیم دکتر کنی واکسن15 ماهگیت را زدیم چون چند روز مریض...